loading...

سوالات مذهبی

پاسخ به سوالات اعتقادی

بازدید : 7
دوشنبه 13 بهمن 1398 زمان : 2:03


یکی‌ از مسائل‌ بسیار اساسی‌ برای‌ آدمی، مسئلة‌ وجود خدا است. اعتقاد و یا عدم‌ اعتقاد به‌ خدا، در زندگی‌ انسان، بسیار نقش‌آفرین‌ است. اگر کسی‌ به‌ دلیلی، به‌ وجود خدا اعتقاد پیدا کند، تمام‌ اعمال‌ و حرکات‌ او صبغة‌ خاصی‌ به‌ خود می‌گیرد و اگر هم‌ بی‌اعتقاد به‌ خدا باشد، باز اعمال‌ او رنگ‌ و بویی‌ دیگر پیدا می‌کند.
بنابراین‌ انسان‌ باید قبل‌ از هر شناختی‌ به‌ این‌ مسئله‌ بپردازد که‌ آیا واقعاً‌ برای‌ انسان‌ و عالم، خدایی‌ وجود دارد، یا این‌که‌ انسان‌ و عالم‌ بر اثر صدفه‌ و تصادف‌ پدید آمده، و آدمی‌ نیز در زندگی‌ هیچ‌ وظیفه‌ و هدفی‌ جز ادامه‌ زندگی‌ و لذت‌ بردن‌ ندارد. از این‌ رو، که‌ امیرالمؤ‌منین‌ علی می‌فرماید: «معرفة‌ ا سبحانه، اعلی‌ المعارف»(1) امام حتی‌ توحید و اعتقاد به‌ خدای‌ یگانه‌ را، حیات‌ و جان‌ نفس‌ و روح‌ می‌داند: «التوحید حیاة‌ النفس»(2) نیز از ایشان‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ سرلوحه‌ دین، شناخت‌ خدا است؛ «اول‌ الدین‌ معرفته»(3) آدمی‌ نیز با تمام‌ وجود خود این‌ دقیقه‌ را در می‌یابد که‌ شناخت‌ خدا، در درجه‌ نخست‌ اهمیت‌ قرار دارد.
اولین‌ مسئله‌ در وادی‌ شناخت‌ خدا، شناخت‌ وجود او است. در کلمات‌ امیرالمؤ‌منین، استدلال‌ بر وجود خدا به‌طور مستقل‌ کمتر مشاهده‌ می‌شود و عنوانی‌ تحت‌ براهین‌ اثبات‌ وجود خدا، در کلمات‌ آن‌ حضرت‌ نمی‌توان‌ یافت.
دلیل‌ این‌ مطلب‌ می‌تواند دو امر باشد:
1. امیرالمؤ‌منین‌ علیخداشناسی‌ و خداجویی‌ را امری‌ فطری‌ می‌داند؛ همان‌گونه‌ که‌ فرموده‌اند: خداوند قلب‌ها را با اراده‌ و محبت‌ خود، و عقلها را با معرفت‌ خود سرشته‌ است:«اللهم‌ خلقت‌ القلوب‌ علی‌ ارادتک‌ وفطرت‌ العقول‌ علی‌ معرفتک»(4) در جایی‌ دیگر می‌فرمایند: «عجبت‌ لمن‌ شک‌ فی‌ ا وهو یری‌ خلق‌ ا»(5) این‌ سخن‌ برگرفته‌ از آیه‌ای‌ در قرآن‌ است: «افی‌ ا شکٌ‌ فاطر السموات‌ والارض» ابراهیم/ 10
2. دلیل‌ دیگر آن‌ است‌ که‌ مخاطبان‌ امیرالمؤ‌منین اشخاصی‌ بودند که‌ به‌ وجود خدا باور داشتند. آنان‌ بیش‌تر محتاج‌ تصحیح‌ اعتقاداتشان‌ بودند، نه‌ تأسیس.
آری، در لابه‌لای‌ کلمات‌ امام می‌توان‌ دلایلی‌ را بر اثبات‌ وجود خدا یافت. نگارنده‌ در حد‌ بضاعت‌ خود، هشت‌ دلیل‌ بر اثبات‌ وجود خدا در کلمات‌ حضرت یافته‌است؛ هرچند که‌ راه‌های‌ منتهی‌ به‌ خدا، به‌ عدد نفوس‌ خلایق‌ است.
آن‌ دلایل‌ هشت‌گانه، بدین‌ قرارند:
1. برهان‌ معقولیت؛
2. برهان‌ فطرت؛
3. برهان‌ نظم؛
4. برهان‌ علی؛
5. برهان‌ معجزه؛
6 برهان‌ وجوب‌ و امکان‌ (حدوث)؛
7. برهان‌ فسخ‌ عزائم؛
8. برهان‌ صدیقین.

1. برهان‌ معقولیت‌ یا احتیاط‌ عقلی‌
یکی‌ از راه‌های‌ اثبات‌ وجود خدا، معقولیت‌ اعتقاد به‌ او است. زیرا آدمی‌ را یکی‌ از این‌ دو راه‌ در پیش‌ است: اعتقاد به‌ خدا، عدم‌ اعتقاد به‌ خدا. از سویی، هر یک‌ از این‌ دو لوازمی‌ دارد. برای‌ نمونه، کسی‌ که‌ به‌ خداوند باورمند است، باید بپذیرد که: چون‌ خداوند حکیم‌ است، انسان‌ و جهان‌ را بیهوده‌ نیافریده‌ است؛ بلکه‌ از آفرینش‌ آن‌ دو، مقصودی‌ دارد که‌ همانا هدایت‌ انسان‌ و رساندن‌ او به‌ کمال‌ نهایی‌ خویش‌ است؛ از این‌ رو پیامبران‌ را برای‌ هدایت‌ او فرستاده‌ است. همچنین‌ پس‌ از این‌ جهان، جهان‌ دیگری‌ وجود دارد که‌ در آن‌ انسان‌ها کیفر و پاداش‌ اعمال‌ خود را می‌بینند. بدین‌ سان‌ اعتقاد به‌ خدا با اعتقاد به‌ نبوت‌ و شریعت‌ و معاد توأم‌ می‌شود. در مقابل، عدم‌ اعتقاد به‌ خدا، لوازمی‌ دیگر، غیر از آن‌چه‌ گفته‌ شد، دارد.
حال‌ اگر اعتقاد به‌ خدا و لوازم‌ آن‌ را - که‌ سعادت‌ ابدی‌ را در پی‌ دارد در نظر بگیریم‌ و آن‌ را با ناباوری‌ به‌ خدا و لوازم‌ آن‌ بسنجیم، اعتقاد به‌ خدا و لوازم‌ آن‌ را معقول‌تر خواهیم‌ یافت. زیرا در صورت‌ صحت‌ اعتقاد به‌ خدا، ما از منافع‌ بسیاری‌ برخورداریم‌ و از شقاوت‌ ابدی‌ اجتناب‌ ورزیده‌ایم؛اما اگر معلوم‌ گردد که‌ چنین‌ اعتقادی، خرافه‌ و ناصواب‌ است، نیز ضرر و زیانی‌ نکرده‌ایم. بنابراین‌ معقول‌ آن‌ است‌ که‌ اعتقاد به‌ خدا و لوازم‌ آن‌ را بپذیریم. شبیه‌ به‌ این‌ استدلال‌ در کلمات‌ امام‌ علی آمده‌ است؛ چنان‌که‌ می‌فرماید:
زعم‌ المنجم‌ والطبیب‌ کلاهماان‌ لامعاد فقلت‌ ذاک‌ الیکما ان‌ صح‌ قولکما فلستُ‌ بخاسرٍ‌او صح‌ قولی‌ فالوبال‌ علیکما(6)
«منجم‌ و طبیب‌ هر دو می‌گویند که‌ قیامتی‌ وجود ندارد. به‌ آنان‌ می‌گویم: اگر قول‌ و عقیدة‌ شما صحیح‌ باشد، ما زیانی‌ نکرده‌ایم، و اگر قول‌ و عقیدة‌ من‌ صحیح‌ باشد، شما از زیانکاران‌ خواهید بود.»
از خواندنی‌های‌ تاریخ، مناظرة‌ امام‌ رضا با مردی‌ زندیق‌ است؛ نوشته‌اند:
«یکی‌ از زنادقه‌ وارد مجلسی‌ شد که‌ امام‌ رضا در آن‌ حضور داشتند. امام‌ بدو فرمود: ای‌ مرد اگر اعتقاد شما صحیح‌ باشد - در صورتی‌ که‌ در واقع‌ چنین‌ نیست‌ آیا ما با شما مساوی‌ نیستیم؟ و نماز و روزه‌ و زکات‌ و اقرار و تصدیق، زیانی‌ به‌ ما نمی‌رساند. آن‌ مرد ساکت‌ شد. سپس‌ امام‌ ادامه‌ دادند: و اگر اعتقاد ما بر حق‌ باشد - که‌ چنین‌ است‌ آیا نصیب‌ شما هلاکت، و بهرة‌ ما رستگاری‌ نیست؟»(8)
پاسکال، همین‌ استدلال‌ را با نام‌ برهان‌ شرطبندی‌ مطرح‌ کرده‌ است. به‌ عقیدة‌ وی، عالم‌ از نظر دینی‌ مبهم‌ است‌ و عقل‌ نمی‌تواند در نهایت‌ دربارة‌ وجود خدا حکم‌ کند؛ زیرا در عالم، هم‌ در تأیید وجود خدا و هم‌ در رد آن‌ شواهدی‌ وجود دارد. از این‌ رو کلاف‌ عالم‌ سردر گم‌ است. بنابراین‌ آدمی‌ باید زندگی‌ خود را بر سر این‌ که‌ خداوند وجود دارد، شرط‌ ببندد؛ یعنی‌ به‌ نظر او این‌ که‌ خداوند هست، برگ‌ برنده‌ای‌ است‌ و آدمی‌ باید زندگی‌ خود را با آن‌ سامان‌ دهد و همواره‌ چنان‌ عمل‌ کند که‌ گویی‌ - نزد او قضیة‌ بالا درست‌ است. به‌ گمان‌ پاسکال، آنچه‌ انسان‌ در این‌ شرطبندی‌ از دست‌ می‌دهد، بسیار ناچیز است؛ ولی‌ می‌توان‌ ثابت‌ کرد که‌ آنچه‌ به‌ دست‌ می‌آورد، بی‌اندازه‌ خوب‌ است. پس‌ معقول‌تر آن‌ است‌ که‌ در پی‌ اجتناب‌ از احتمال‌ خسران‌ عظیم‌ باشیم؛ زیرا اگر کسی‌ به‌ خداوند بی‌اعتقاد باشد، ولی‌ در واقع‌ خدایی‌ وجود داشته‌ باشد، گرفتار عذاب‌ ابدی‌ خواهد شد.(9)
برهان‌ شرطبندی‌ پاسکال‌ هنوز برای‌ فیلسوفان‌ دین‌ جاذبه‌ دارد و از آن‌ - به‌ویژه‌ در سال‌های‌ اخیر - بسیار دفاع‌ کرده‌اند. اما این‌ که‌ عقل‌ نمی‌تواند در نهایت‌ دربارة‌ خدا حکم‌ کند، سخن‌ درستی‌ نیست. براهینی‌ که‌ بر اثبات‌ وجود خدا ذکر شده‌ است، جایی‌ برای‌ چنین‌ مدعایی‌ باقی‌ نمی‌گذارد.

‌ 2. برهان‌ فطرت‌
راه‌های‌ اثبات‌ وجود خدا دوگونه‌ است: سیر آفاق‌ و انفس؛ چنان‌که‌ در قرآن‌ آمده‌ است: «سنریهم‌ آیاتنا فی‌ الافاق‌ و فی‌ انفسهم‌ حتی‌ یتبین‌ انه‌ الحق» فصلت/ 53 راه‌ آفاق‌ آن‌ است‌ که‌ از طریق‌ مشاهدة‌ مخلوقات‌ و تدبر در حدوث‌ و امکان‌ و نظم‌ پدیده‌ها، به‌ وجود خالق‌ و مدبری‌ دانا و توانا پی‌ برند.اما اگر انسان‌ از راه‌ تأمل‌ در خود پی‌ به‌ وجود خدا برد، و در برابر او که‌ کمال‌ مطلق‌ است، سر تعظیم‌ فرود آورد، از راه‌ انفس‌ یا فطرت، خدا را یافته‌ است. آیة‌ مشهور قرآن‌ در این‌ باره، بدین‌ قرار است: «فاقم‌ وجهک‌ للدین‌ حنیفاً‌ فطرت‌الله‌ التی‌ فطر الناس‌ علیها لا تبدیل‌ لخلق‌الله‌ ذلک‌الدین‌ القیم‌ لکن‌ اکثر الناس‌ لا یعلمون» روم/ 30
امام‌ علی نیز در کلماتی‌ به‌ راه‌ فطرت‌ اشاره‌ فرموده‌اند؛ بدین‌ شرح:
1. پس‌ رسولانش‌ را در میانشان‌ گمارد و پیمبرانش‌ را پیاپی‌ فرستاد تا از آنان‌ بخواهند حق‌ میثاق‌ فطرت‌ را بگذارند و نعمتی‌ را که‌ فراموششان‌ شده‌ به‌ یادشان‌ آرند و با رساندن‌ حکم‌ خدا جای‌ عذری‌ برایشان‌ نگذارند. و گنجینه‌های‌ خود را برایشان‌ بگشایند.(10)
2. حمد و سپاس‌ مخصوص‌ خدایی‌ است‌ که‌ حمد خود را به‌ بندگان‌ الهام‌ کرده‌ است‌ و سرشت‌ آنان‌ را با معرفت‌ خود آمیخته‌ است.(11)
3. همانا، بهترین‌ چیز که‌ نزدیکی‌خواهان‌ به‌ خدای‌ سبحان‌ بدان‌ توسل‌ می‌جویند، ایمان‌ به‌ خدا و پیامبر و جهاد در راه‌ خدا است‌ که‌ موجب‌ بلندی‌ کلمة‌ مسلمانی‌ است‌ و یکتا دانستن‌ پروردگار که‌ مقتضای‌ فطرت‌ انسانی‌ است.(12)
4. خدایا قلب‌ها را با ارادة‌ خود خلق‌ کرده‌ای‌ و عقل‌ها را با معرفت‌ خود سرشته‌ای.(13)
5. من‌ بر فطرت‌ مسلمانی‌ زاده‌ شده‌ام.(14)

آهنگ پیانویی ویرانیهای روزهای سپید ۲

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 7
  • بازدید کلی : 21
  • کدهای اختصاصی